سلام شاید این سوال در ذهن شما نیز ایجاد شده باشد که چرا در مدارس و دانشگاه ها علم آموزی به این شیوه است که کتاب ها و مطالبی معین را که دانش آموزان یا دانشجویان هیچ اختیاری در انتخاب آن ها نداشته اند باید از بر کنند و در امتحاناتی مانند
کنکور یا امتحانات عادی کلاسی پس بدهند؟
و این که چرا مدارکی که از این امتحانات حفظی یا تحلیلی با فرصت محدود به
دست آمده است باید مالک تعیین سواد و استخدام و... باشد؟
به زبان ساده تر و بهتر اصلا چرا این گونه نیست که هر کسی مطابق میل خودش مطالعاتی در زمینه ای داشته باشد و در همان زمینه مجوز قانونی فعالیت یابد یا استخدام شود؟ همین شبهه را برای امتحانات ورودی دانشگاه ها یا امتحاناتی که برای اخذ پروانه های فعالیت در زمینه خاصی وجود دارد نیز مطرح کرد، مثل آزمون وکالت، نظام مهندسی و...
مثال خیلی اوقات شنیده ام که فلان دانش آموز رشته تجربی میگوید چرا باید برای قبولی در رشته پزشکی فلان درس را بخوانم و آزمون دهم که اصلا ربطی به پزشکی ندارد؟
یا مثال از یک دانش آموز رشته ریاضی و فیزیک میشنیدم که می گفت که در کنکور فقط دانستن جواب مسأله مالک نیست بلکه بیش تر سرعت عمل در حل مسأله مالک است که این سرعت عمل اهمیت چندانی ندارد و در هر رشته و شغلی که فعالیت کنم فقط مهم این است که جواب مساله را بدانم و سرعت آنچنان بکار نمی آید.
یا دانشجوی حقوقی می گفت مگر یک وکیل نمیتواند در حین کار به قانون مراجعه کند؟ پس چرا در آزمون وکالت استفاده از قانون غیر مجاز است و باید مفاد مواد را از بر بود؟ دیگری می گفت من به اندازه یک وکیل اطالعات دارم اما نه مدرک کارشناسی حقوق دارم و نه اصال درس خوانده ام! چرا من نتوانم وکیل باشم؟ و... و... و....
از این قبیل سوالات و انتقادات...
برای من هم از گونه سوالات وجود داشت. مثال با خود میگفتم چرا عرف ما یک دکتر )مثال یک دکتر اقتصاد را که سال ها کارش حفظ کردم مطالب و امتحان دادن و مقاله نوشتن و تز نوشتن و... بوده این قدر باسواد میداند؟ در حالی که شخص دیگری
ممکن است خیلی بیشتر از این دکتر یا استادی که فقط طی ده سال مطالبی را خوانده اطالعات داشته باشد و حتی هوش اقتصادی بیش تری هم از آن دکتر داشته باشد. یا حتی خیلی اوقات میبینیم این طور افراد همان مطالب نظری را که آن دکترها فقط از روی
جزوه و کتاب خوانده اند و شنیده اند، به صورت عملی لمس کرده و مشاهده کرده اند که خیلی در یادگیری موثرتر است .
من هم حکمت و دلیل این گونه مدرک گیری ها را نمیدانستم و به نظرم این گونه درس خواندن و امتحان دادن و مدرک گرفتن احمقانه و فاقد دلیل منطقی بود.
اما بعد مدتی به فلسفه و دلیل این نوع نظام آموزشی پی بردم .
اگر کمی با دقت تر در قضیه بنگریم، متوجه میشویم که ما چاره دیگری به غیر از اعمال همین نظام آموزشی نداریم!
حتی اگر ناعادلانه و نادرست باشد! چون بالاخره جامعه نیازمند این است که از افراد متخصص در زمینه های مختلف استفاده کند و برای شناسایی افراد متخصص و سنجش دانش افراد نیازمند مالک هایی است .
بیش تری هم از آن دکتر داشته باشد. یا حتی خیلی اوقات میبینیم این طور افراد همان مطالب نظری را که آن دکترها فقط از روی جزوه و کتاب خوانده اند و شنیده اند، به صورت عملی لمس کرده و مشاهده کرده اند که خیلی در یادگیری موثرتر است .
من هم حکمت و دلیل این گونه مدرک گیری ها را نمیدانستم و به نظرم این گونه درس خواندن و امتحان دادن و مدرک گرفتن احمقانه و فاقد دلیل منطقی بود.
اما بعد مدتی به فلسفه و دلیل این نوع نظام آموزشی پی بردم .
اگر کمی با دقت تر در قضیه بنگریم، متوجه میشویم که ما چاره دیگری به غیر از اعمال همین نظام آموزشی نداریم! حتی اگر ناعادلانه و نادرست باشد! چون بالاخره جامعه نیازمند این است که از افراد متخصص در زمینه های مختلف استفاده کند و برای شناسایی افراد متخصص و سنجش دانش افراد نیازمند مالک هایی است .
در همین کنکور و درس و ... هم همین مساله وجود دارد. فلان دانش آموز رشته ریاضی و فیزیک که می گوید عربی به درد من نمیخورد، شاید عده ای دیگر با او مخالف باشند و با ذکر دلیل بگویند عربی برای همه لازم است. پس میبینیم که همیشه در جامعه
اختالف در نظرات و آرا وجود دارد و اگر هر کسی حرف خودش را بزند هیچگاه مالکی بذای سنجش افراد به وجود نمی آید پس ما ناچار هستیم برای هم زیستی مسالمت آمیز در جامعه ای که اختلاف نظرات و دیدگاه ها وجود دارد هر کداممان از قسمتی
از عقایدمان صرف نظر کنیم و به توافقی برای سنجش دانش برسیم تا مالک ورود به دانشگاه یا استخدام یا اخذ مجوز و پروانه باشد. زیرا که اگر این گونه نبود هر کسی ادعای عالم بودن میکرد و در جامعه درگیری و تنش ایجاد میشد